آلفرد
نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را
بخواند!حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد،
روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد
وقتی صبح روزنامه ها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد
نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین سلاح بشری مرد!"
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه
بشناسند؟
سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد
ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای
فیزیک و شیمی نوبل و ... میشناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است! اینجا کلام علی(ع) معنا پیدا می کند که
«ساعتی اندیشیدن برتر از هفتاد سال عبادت است». بدیهی است تفکری ارزشمند است که
سرنوشت ساز باشد و انسان را به صلاح و رستگاری سوق دهد.
همه
ما سعی میکنیم که از افراد بزرگ درس زندگی بگیریم و دوست داریم رمز و راز موفقیت
آنها را بدانیم. اما فراموش میکنیم که گاهی بزرگترین درسهای زندگی از کوچکترین
موجودات کنار ما گرفته میشوند.
مثلاً مورچهها را در نظر بگیرید. آیا باور میکنید که این موجودات کوچک میتوانند
به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟
از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر
کمک میکنند.
1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند.
آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به
دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و
آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت
شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد
و عقب نمیکشد.
همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد.
چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به
اهدافمان باشیم.
2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند.
داستان قدیمی گنجشک و مورچه را
یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان
خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که
تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی
است. وقتی زندگی خوب میشود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با
شکست روبهرو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای
سخت پسانداز کنید و به فکر آینده باشید. و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند
اما انسان های خوب همیشه هستند.
3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند.
وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان
مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و
بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون
میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی
تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز
میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی
داشته باشید.
4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند.
مورچهها چه مقدار غذا در
تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه
که از دستتان برمیآید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر
غذا جمع کرده است. عقب نمیکشد و به این فکر نمیکند که چرا باید اینقدر سخت تلاش
کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند.
موقیت و خوشبختی معمولاً درنتیجه 100% به دست میآید—یعنی همه آنچه که در توان
دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را میبینید که با
هرچه در توانشان هست زحمت میکشند. پس:
1) عقب نکشید.
2) به فکر آینده باشید.
3) مثبتاندیش باشید.
4) تا منتهای توان خود تلاش کنید.
و یک درس دیگر هم هست که میتوانید از مورچهها یاد بگیرید.
آیا میدانستید که
مورچهها میتوانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم.
ما میتوانیم سختیها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم.
دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتیتان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید،
دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم میتوانید وزن
بیشتری را به دوش بکشید!